محل تبلیغات شما



خوشا به بخت بلندم که در کنار منی ِ تو هم قرار منی هم تو بی‌قـرار منی گذشت فصل زمستان گذشت سردی و سوز بیا ورق بزن این فصل را، بهار منی به روزهای جدایی دو حالت است فقط در انتظار تـوام یا در انتظار منی خوش است خلوت اگر یار یار من باشد” خوش است چون که شب و روز در کنار منی بمان که عشق به حال من و تو غبطه خورد بمان که یار توام ، عشق کن که یار منی بمان که مثل غـزل‌های عاشقانه‌ی من پر از لطافت محضی و گوشوار منی من ابتهـاج”‌ترین شاعـر زمان توام تو عاشقانه ترین
ای چهرهٔ زیبای تو رشک بتان آذری هر چند وصفت می‌کنم در حسن از آن زیباتری هرگز نیاید در نظر نقشی ز رویت خوبتر حوری ندانم ای پسر فرزند آدم یا پری؟ آفاق را گردیده‌ام مهر بتان ورزیده‌ام بسیار خوبان دیده‌ام اما تو چیز دیگری ای راحت و آرام جان با روی چون سرو روان زینسان مرو دامنکشان کارام جانم می‌بری عزم تماشا کرده‌ای آهنگ صحرا کرده‌ای جان ودل ما برده‌ای اینست رسم دلبری عالم همه یغمای تو خلقی همه شیدای تو آن نرگس رعنای تو آورده کیش کافری خسرو غریبست و گدا افتاده
دلی که پیش تو ره یافت باز پس نرود هواگرفته ی عشق از پی هوس نرود به بوی زلف تو دم می زنم درین شب تار وگرنه چون سحرم بی تو یک نفس نرود چنان به دام غمت خو گرفت مرغ دلم که یاد باغ بهشتش درین قفس نرود نثار آه سحر می کنم سرشک نیاز که دامن توام ای گل ز دسترس نرود دلا بسوز و به جان برفروز آتش عشق کزین چراغ تو دودی به چشم کس نرود فغانِ بلبل طبعم به گلشن تو خوش است که کار دلبری گل ز خار و خس نرود دلی که نغمه ی ناقوس معبد تو شنید چو کودکان ز پی بانگ هر جرس نرود بر
تو كیستی، كه من اینگونه بی تو بی تابم؟ شب از هجوم خیالت نمی برد خوابم تو چیستی، كه من از موج هر تبسم تو بسان قایق، سرگشته، روی گردابم! تو در كدام سحر، بر كدام اسب سپید؟ تو را كدام خدا؟ تو از كدام جهان؟ تو در كدام كرانه، تو از كدام صدف؟ تو در كدام چمن، همره كدام نسیم؟ تو از كدام سبو؟ من از كجا سر راه تو آمدم ناگاه! چه كرد با دل من آن نگاه شیرین، آه! مدام پیش نگاهی، مدام پیش نگاه! كدام نشاه دویده است از تو در تن من؟ كه ذره های وجودم تو را كه می بینند، به رقص
با توام . تویی که نگاه از من خراب برگرفته ای . تمام ، هر چه هست هر چه نوشته ام هر چه گفته ام هر چه دیگران گفته اند و من نوشته ام هر چه خواهم نوشت از توست برای توست. غم مرتضی و سلطانپور را کجای دلم بگذارم ؟ آه الهام من تو خوب میدانی چه می گویم . رو مگردان که اگر برگردی ، شاید این بار نباشم که دگربارت بینم
بيتوته كوتاهي است جهان در فاصله گناه و دوزخ خورشيد همچون دشنامي برمي آيد و روز شرم ساري جبران ناپذيري ست. آه پيش از آنكه در اشك غرقه شوم چيزي بگوي درخت، جهل معصيت بار نياكان است و نسيم وسوسه يي ست نابه كار. مهتاب پاييزي كفري ست كه جهان را مي آلايد. چيزي بگوي پيش از آنكه در اشك غرقه شوم چيزي بگوي هردريچه ي نغز بر چشم انداز عقوبتي مي گشايد. عشق رطوبت چندش انگيز پلشتي ست و آسمان سرپناهي تا به خاك بنشيني و بر سرنوشت خويش گريه ساز كني.
نمی دانم چه باید بگویم و بنویسم . عکسها را که دیدم بیایید برای همه بازماندگان و مصیبت زدگان این فاجعه از خدا طلب صبر و بردباری کنیم . به یاد بیاوریم بم را و این جملات : "فاجعه بس غم انگیز و دلخراش بود زخمی جانکاه بر پیکر و جان و روان نشست قربانیان بسیاری بر جای گذاشت همه ی ایرانیان اندوه فاجعه را از سودای دل گریستند آوار خشک خاک بر جان همه گان نشست این نخستین بار نیست که هم میهنان خود را در حادثه ای چنین خانمان سوز از دست میدهیم و چه تلخ می اندیشیم که

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

بیستمین پرسش مهر ریاست جمهوری